تلنگرانه!!!
دو شنبه 23 بهمن 1398برچسب:, :: :: نويسنده : ریحانه خدايا... ........همراهان عزیز اگه دوست داشتید در این قسمت درد ودل کنید..... به قولی هر چه می خواهد دل تنگ بگو.....! سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:, :: :: نويسنده : ریحانه تو حبه حبه خوشه خوشه اشک را ب گونه هایت شراب میکنی.......... حسین جان! تو با سه بار نام آتشین خود چقدر دل کباب میکنی! حسین..... السلام علیک یا ابابدالله......... یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, :: :: نويسنده : ریحانه
عید نوروز، عید تجدید خاطره های بزرگ، فخر فروش جشن های جهان و تجدید خویشاوندی انسان با طبیعت است. ادامه مطلب ... سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, :: :: نويسنده : ریحانه خداوندا..... سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, :: :: نويسنده : ریحانه آدمهای ساده را دوست دارم... همان ها که بدی هیچ کس را باورندارند. همان ها که برای همه لبخند دارند. همان ها که همیشه هستند،
سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, :: :: نويسنده : ریحانه
چند سالی است حوالی 25 بهمن ( 14 فوریه ) که می شود ، هیاهو و هیجان را می بینیم . از هر بچه مدرسه ای که در مورد ولنتاین سوال کنی می داند که در قرن سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل امپراتوری ساسانی در ایران در روم باستان فرمانروایی بوده است به نام کلودیوس دوم . کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله این که سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد . از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری دوم غدقن می کند . کلودیوس به قدری بی رحم و فرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت . اما کشیشی به نام ولنتیوس ( ولنتاین ) مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد . کلودیوس دوم از این جریان با خبر می شود و دستور می دهد که ولنتیوس را به زندان بیندازند و سر انجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق ، با قلبی عاشق اعدام می شود . بنابر این او را به عنوان فدایی راه عشق می دانند و از آن زمان نهاد و سمبلی می شود برای عشق ! اما کمتر کسی است که بداند در ایران باستان ، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد ، که از بیست قرن پیش از میلاد ، روزی موسوم به روز عشق بوده است . ! این روز " سپندارمذگان " یا " اسفندارمذگان " نام داشته است . فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان " روز عشق " به این صورت بوده که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند ، روزهای ماه نیز یک اسم داشتند . روز اول " روز اهورمزدا " ، روز دوم " روز بهمن ( سلامت و اندیشه ) " که نخستین صفت خداوند است . روز سوم اردیبهشت یعنی ( بهترین راستی و پاکی ) که باز از صفت خداوند است . روز چهارم شهریور یعنی " شاهی و فرمانروایی آرمانی " که خاص خداوند است و روز پنجم " سپندارمذ " بوده است . سپندارمذ لقب ملی زمین است ...یعنی گستراننده ، مقدس ، فروتن . زمین نماد عشق است چون با فروتنی ، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد . زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد . به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را به عنوان نماد عشق می پنداشتند . در هر ماه ، یک بار ، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد جشنی ترتیب می دادند . روز پنجمین هر ماه اسفندارمذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که ان هم اسفندارمذ نام داشت ، جشنی با همین عنوان می گرفتند . سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند . در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند . مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده به آنها هدیه می دادند . ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است ، به مناسبت های گونان جشن می گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می گذرانده اند . این جشن ها نشان دهنده فرهنگ ، نحوه زندگی ، خلق و خوی ، فلسفه حیات و کلا جهان بینی ایرانیان باستان است . از آنجایی که ما با فرهنگ باستانی خود کمتر آشناییم شکوه و زیبایی این فرهنگ با ما بیگانه شده است . شاید هنوز دیر نشده باشد که روز عشق را از 25 بهمن ( valentine ) به 29 بهمن ( سپندارمذگان ایرانیان باستان ) منتقل کنیم .
باز باران بارید.... خیس شد خاطره ها.... مرحبا....مرحبا بر دل ابری هوا...! هر کجا هستی باش.... آسمانت آبی و بارانی و تمام دلت از غصه ی دنیا خالی..... سه شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, :: :: نويسنده : ریحانه ما از الست طایفهای سینه خستهایم امروز روزی مهم و سرنوشت ساز برای جمهوری اسلامی ایران بود، با این همه گرانی ومشکلات اقتصادی که مردم دارند دشمن شاد کن نیستند و پای بیعت خود با امام ایستاده اند! ای سیاست داران دنیا ایران و مردمانش را با هیچ کجا قیاس نکید اینجا کسی دارد به نام سید علی که با یک سخنرانی می تواند همه چیز را متغییر کند و همچنین مردم برای فرزند زهرا جان خود را می دهند! ای سیاست مداران دنیا بدانید که ایران کوفه نیست...! ای سیاست مداران دنیا بدانید که مردم ایران اگر هم در سختی و مشقت باشند امام خود را تنها نمی گذارند...! لبیـــــــــــــک یا امـــــــــــام خامنــــــــــــه ای
فجرآزادی....! خوش آمدی ....که آمدنت، شرنگ مرگ به کام شاهان ریخت، سلطه را به قبرستان سلطنتسپرد، کنگرههای قصر استکبار را فروریخت. دهه فجرمبارک شنبه 25 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : ریحانه مولای من! ای كاش آن اوایل كه زبان گشودم، نزدیكانم مرا به گفتن یا مهدی وا میداشتند. ای كاش مهد كودكم، مهد، آشنایی با تو بود. كاشكی در كلاس اول دبستان، آموزگارم الفبای عشق تو را برایم هجی میكرد و نام زیبای تو را سر مشق دفترچة تكلیفم قرار میداد. آقای من! از كجا آغاز كنم؟ از خود بگویم یا از دیگران؟ از نسلهای گذشته بگویم یا از نسل امروز؟ از دوستان شكوه كنم یا از دشمنان؟ از آنانی بگویم كه خاطر شریف تو را میآزارند? ازآنها كه دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی میكنند؟ از آنها كه چنان برق شمشیرت را به رخ میكشند كه حتی دوستانت را از ظهورت میترسانند؟ میخواهم به سوی تو برگردم....یقین دارم برگذشتههای پر از غفلتم، كریمانه چشم میپوشی؛ میدانم توبهام را قبول میكنی و با آغوش باز مرا میپذیری. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیر نظر داشتی... العفو... العفو.... . (برگرفته از كتاب آشتی با امام عصر «هراتی»)
دست به دامن خدا که میشوم....
چیزی آهسته درون من به صدا میاید که ... نترس........!
از باختن تا ساختن دوباره فاصله ای نیست ....!
آقـای ِ شهـردار! دارنـد از بیـن می رونـد!
کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند
اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود دلخوش کرده ام ، که سکوت کرده ام سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست دنیا راببین … بچه بودیم از آسمان باران می آمد، بزرگ شده ایم از چشمهایمان اشک می آید… بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند … بزرگ شده ایم ، درد دل را به صد زبان می گوییم ، اما هیچ کسی نمی فهمد … یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : ریحانه
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچیک از مردم این آبادی....
به حباب نگران لب یک رود قسم.... و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت..... غصه هم میگذرد..... آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...... لحظه ها عریانند.... به تن لحظه خود جامه ی اندوه مپوشان هرگز......... یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : ریحانه
در جواب اونهایی که تا کمی بهشون فشار میاد از خدا شکایت میکنند : گنجشك به خدا گفت: لانه كوچكی داشتم آرامگاه خستگیم و سرپناه بی كسیم بود طوفان تو آن را از من گرفت كجای دنیای تو را گرفته بودم؟؟؟
شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: :: نويسنده : ریحانه السلام علی اامهدی صفحه قبل 1 صفحه بعد آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |